فیلم های اندکی در زندگی هستند که دوست داریم کاش اطراف ما هم شبیه فضای آن فیلم بود.
قطعا فیلم Amelie یا زندگی شگفت انگیز امیلی پولن یکی از آن ها است.
شاید اگر فیلم را با کامپیوتر دیده بودم از هر سکانس از هر قاب، از هر شخصیت، بارها و بارها عکس میگرفتم. قبلا یک فیلم دیگر در زندگی شخصی من شبیه به این فیلم در ذهنم چنین قوی حک شده است.
داستان : اِمیلی دختر معصومی ست که جدا از پدرش زندگی میکند، این دختر رویاپرداز که گارسونی میکند روزی اتفاقی آلبوم عکسی پیدا می کند که از تکه های پاره شده عکس های گرفته شده حاضری ساخته شده است و متعلق به….
Amelie
رسیدن یک دختر و پسر درونگرا در عمل، (امر) اتفاق غیرممکن یا محالی به نظر می رسد. آدم های درونگرا، معمولاً کسی را وارد دنیای ذهنی خودشان نمی کنند. یا طوری رفتار نمی کنند که وارد خودآگاه ذهن کسی بشوند. آنها برای خودشان خوشند و در رویاهای خودشان، قصر می سازند. فیلم «آملی»، با توجه به اطلاعات imdb یک فیلم بلژیکی به زبان فرانسوی به کارگردانی (Jean-Pierre Jeunet) ژان پیر ژنوت و بازی Audrey Tautou آدری تائوتو است. از آن جا که فیلم بلژیکی است مطمئن باشید بازیگرانش را هیچ جا ندیده اید.
انواع درون گرایی
درون گراها براساس چهار ابزار مواجهه شان با دنیا تقسیم بندی میشود. یا حسی هستند یا احساسی یا شهودی یا متفکر.
درون گرای متفکر
درون گراهای متفکر، بیشتر تمایل به گوشه نشینی و تفکر دارند. با دیگران خوب کنار نمی آیند، در انتقال باورهایشان به دیگران ناتوانند و در مورد قضاوت، بسیار ضعیفند. نکته مهم در مورد این درونگرایی، تآکید بر فکر به جای احساس است. یعنی خیلی دیر احساساتی می شوند و بیشتر برای تفکرشان اهمیت قائلند. از دور یک دنده، منزوی، خودخواه و بی ملاحظه به نظر می رسند. چون درونشان پر از فکر است و برای تمرکزشان اهمیت زیادی قائلند. کانت و سقراط از نوع درونگرای متفکر بوده اند.
درون گرای شهودی
خیال پردازی و کناره گیری و بی اعتنایی به مسائل عملی ویژگی های شخصیتی آنها است. دیگران را خوب درک نمی کنند. و دیگران هم آنها را موجوداتی عجیب و غریب و نامتعارف تصور می کنند. اساساً در زندگیشان با روزمرگی و برنامه ریزی مشکل دارند. اهلی نمی شوند و ساعت های دقیق را دوست ندارند.
درون گرای احساسی
از منطق بیزارند و سرکوبش می کنند. هیجان عمیقی دارند اما در ابراز خودشان را کنترل می کنند. آنها مرموز و دست نیافتنی به نظر می رسند. ساکتند، فروتن به نظر می رسند و مثل بچه ها رفتار می کنند. احساسات و افکار دیگران برایشان مهم نیست. می توانند ساعت ها به صورت دختری خیره شوند بدون این که مثل یک برونگرا هیجانی در آنها زنده شود. منزوی، سرد و با اعتماد به نفس بالا به نظر می رسند. نکته وحشیانه آنها هم، توداری دست نیافتنی آنها است.
درون گرای حسی
در جزیره رابینسون کروزوئه. با این حال خوشبین و خوش فکر هستند. برای آنها همه چیز «الخیر فی ما وقع» به حساب می آید. از لحاظ زیبایی شناسی بسیار حساسند و خودشان را در اثر هنری نشان می دهند. این که خیلی از هنرمندها می گویند: « من حرفم را با اثرم زده ام» از درونگرایی آنها است، نه چیز دیگری. موتزارت نشانه کامل یه درونگرای حسی به حساب می آید.
نقد فیلم Amelie:
ما در فیلم امیلی یا زندگی شگفت انگیز امیلی پولن با دنیایی از رنگ مواجه هستیم که زونه به قاب پاشیده است، استفاده از رنگ های گرم و شاد باعث شده است فضای امیلی به فیلمی کاملا رنگی تبدیل شود و هر سکانس در هدف محتوای فیلم باشد. امیلی سرگذشت دختری ست که روزی تصمیم میگیرد با شاد کردن اطرافینش به زندگی خود معنای دیگری ببخشد و این خوش نیتی او خیلی زود تبدیل به فضایی می شود که هر کس در آن عوض می شوند، پدر گوشه نشینش تصمیم به مسافرت میگیرد، میوه فروش به اندازه کافی تنبیه می شود، زن همسایه رویایی که داشته است از بین نمی رود و با خیال خوش زندگی را ادامه می دهد، مرد میانسالی قوطی یادگاری دوران کودکی را پیدا می کند و از همه مهمتر تمامی این ها ارمغان عشق را به همراه امیلی می آورد. میزانسن های قوی این فیلم، زوایای دوربین باز آدم را یاد رویایی می اندازد که شاید هیچوقت نبیند…
انگار آدمی یاد آن جمله می افتد که : من از روز اول می دانستم بوده ای و به دنبالت هر رد پایی را قالب می گرفته ام، هر عکسی را به دنبال یافتن تصویر و نشانی از تو به هم میچسباندم….
کارکرد موسیقی در فیلم امیلی بسیار بارز است، کمتر کسی را سراغ دارم موسیقی این فیلم را نشناسد و از همه این ها بگذاریم بازی Audrey Tautou در نقش امیلی که یک بازیگر خود آموخته است در سطح بالایی قرار دارد، بازی تئاتری و زیرپوستی که او در این فیلم داشت هیچوقت در کارنامه سینمایی او تکرار نشد انگار او یک بازی جاودانه اجرا کرد که هر اجرای دیگر او با این فیلم سنجیده شود……
سخن در مورد فیلمی که گرمایش در فصل دی زمستان انسان را به وجد می آورد سخت است و شاید هم بهتر باشد همینطور باشد…
خوبی ها دیدنی هستند و کمتر باید از نسیمی گفت که از سوی دریا می آید…
حواشی فیلم Amelie:
- بودجه ۱۰ میلیون، فروش نزدیک به ۱۷۳ میلیون دلار آمریکا.
- نامزد در ۵ بخش اسکار : بهترین فیلم نامه، بهترین آرایش صحنه، بهترین صداگذاری، بهترین سینماتوگرافی، بهترین فیلم خارجی زبان که البته برنده هیچ کدام نشد و زمانی که لیست اسکاری های سال ۲۰۰۲ نگاهی می اندازم میبینم امیلی در چند رشته می توانست برنده باشد ولی خوب زیبایی همان بهتر تحسین شود تا مقیاسی بر حسب جایزه برای آن باشد.
- هنوز پرفروش ترین فیلمی از فرانسه است که در آمریکا فروش داشته است به شمار می رود.
- از سال ۱۹۷۴ ژونه شروع به جمع آوری خاطرات و اتفاق هایی کرد که داستان امیلی را سال ها بعد تشکیل دادند.
- قبل از فیلم برداری لوکیشن های هر سکانس به طور کامل تمیز می شدند تا فضای فانتزی فیلم بیشتر باورپذیر باشد.
- رنگ های قالب فیلم یعنی زرد، قرمز و سبز، رنگ هایی هستند که نقاش برزیلی یعنی Juarez Machado بیشتر استفاده میکند و از کارهای او الهام گرفته شده است.
- Audrey Tautou نحوه پرتاب سنگ به نحوی که روی آب بالا پایین رود را نمی دانست و این سکانس با جلوه های ویژه ساخته شده است.
- نقش برای امیلی واتسون نوشته شده بود ولی او فرانسوی نمی دانست و با فیلم آلتمان یعنی پارک گوسفورد قرارداد بست.
- به استثنای سکانس تلفن که امیلی به نینو میگوید چکار کن دو شخصیت فیلم هرگز در هیچ جای فیلم با هم همکلام نمی شوند.
- در بین رای گیری ها دومین فیلم محبوب بین مردم استرالیا به شمار می رود